نادرترین فرصت در وضعیت اسفناک جهان

 سدریک ویلانی: خیزش ایران؛ نادرترین فرصت در وضعیت اسفناک جهان

«این یک مسئولیت تاریخی است و در این زمان‌های تاریخیِ حساس هر کسی باید در مقابل وجدان خودش قرار بگیرد و با جدیت از خودش مایه بگذارد. وگرنه می‌توانیم عافیت‌طلبی پیشه کنیم و تا پایان عمر جوابگوی وجدانمان باشیم».

سدریک ویلانی

متن کامل مصاحبه با سدریک ویلانی[1]

فریبا هشترودی: با درود سدریک ویلیانی

سدریک ویلانی: با درود به شما فریبا هشترودی.

– ف.ه: با سپاس فراوان از اینکه دعوت ما را با گشاده‌روئی و محبت فراوان برای عضویت افتخاری در بنیاد محسن هشترودی پذیرفتید، لطفا دلایل عضویتت را برای مخاطبان جوان ما توضیح دهید.

س.و: دلایل متعددی وجود دارد. اول از همه، باعث افتخار من است که به عضویت انجمنی درآیم که به خاطر این نام [محسن هشترودی] ریشه در خاک ایران دارد و توجهش به مقوله‌ی دموکراسی مسائل اجتماعی فرهنگی و دانشگاهی است. دلیل دیگر توجه و حساسیت خاص من است نسبت به ایران و هرآنچه که معرف ایران است.

به عنوان یک ریاضیدان به محض برخوردن به نام ایران بی‌درنگ به سهم قابل توجه ریاضیدانان پارسی دوران‌های قدیم ایران همچون خوارزمی و دیگر بزرگان ایران می‌اندیشم و به عنوان یک روشنفکر به سهم خارق‌العاده شاعران فارسی زبان همچون خیام و غیره. دلیل دیگر آشنایی و کشف عینی دنیای پارسی و ایران است که به یمن سفرم به کشور شما و برگزاری سلسله کنفرانس‌هایی در ایران آغاز شد. به این نکته هم اشاره کنم که قبل از سفرم ملاقات و تبادل نظرهایی با ریاضیدان بزرگ مریم میرزاخانی داشتم، میزاخانی اولین زن مدال‌آور جایزه فیلدز است، وی نه‌تنها یک ریاضیدان بزرگ، بلکه یک بانوی بزرگوار و سخاوتمند نیز بود.

سفر من به ایران از هر نظر برایم شگفت‌انگیز بود: مهمان‌نوازی گرم و صمیمانه، حضور دائمی شعر و جو شاعرانه‌ای که از همکارانم تراوش می‌کرد، کتاب شعری که به چند زبان ترجمه شده بود و به عنوان هدیه‌‌ به من داده شد، اشتیاق زیاد دانشجو‌یان، دقت و توجه ویژه آنها در کنفرانس‌ها.. همگی شگفت‌انگیز بود.

نکته قابل توجه دیگر در سفرم به ایران ملاقتم با تیمی از طبیعت‌شناسان ایرانی بود که تصمیم گرفتند یک نوع عنکبوت بومی را به نام من ثبت کنند. نام این عنکبوت سبز و بسیار زیبا را «آریانا ویلانی» نامگذاری کردند. برای من افتخار بزرگی است که نامم در طبقه‌بندی موجودات زنده درج شده است[2] و به نوعی جزئی از ایران شدم.

و اما در لحظه کنونی از منظر شرایط خاصی که در ایران شاهد هستیم، این عضویت برای من به شدت نمادین است، چرا که ما اکنون شاهد یک جنبش انقلابی و نهضت آزادی‌بخش مردم ایران با پیشگامی زنان ایرانی هستیم، جنبشی که شاید یکی از نادرترین فرصت‌های امیدبخش در وضعیت اسفناک جهان معاصر است، از این‌ رو این جنبش را باید به هر طریقی حمایت کرد.

– ف.ه: برای لحظاتی برگردیم به ریاضیات و آموزش، شما معتقدید که ما باید علم و به ویژه ریاضیات را دموکراتیزه کنیم. محسن هشترودی در دهه ۱۹۷۰ (۵۰ خورشیدی) هشدار می‌داد که: «آموزش یک‌ بعدی جوانان ما را قشری بار می‌آورد و قشری بودن بزرگترین دشمن یک اجتماع است. باید جهان‌بینی علمی را در جوانان تشویق کرد که به سادگی مسائل را رد یا قبول نکنند، آموزش ریاضی را باید عمومی کرد تا منطق و بینش منطقی در جوانان تقویت شود». ممنون می‌شوم درباره اهمیت فرهنگ علمی که برای هر دو شما ارجمند است، توضیحاتی ارائه دهید.

– س.و: فرهنگ ما را به هم پیوند می‌دهد، همچنین از طریق فرهنگ است که همه ما می‌توانیم نسبت به یک چیز، یک رویداد، یک اثر، یا امر خلاقانه احساس تحسین و توجه متشرک داشته باشیم، و از طریق همین ویژگی سازنده فرهنگ است که شرایط امکان این امر فراهم می‌شود که در یک اجتماع مردم دور هم جمع بشوند و اهداف مشترکی رابا هم دنبال کنند، نهایتا اینکه فرهنگ و خلاقیت یک جنبش مشترک در یک جامعه ایجاد می‌کند.

ایجاد یک بستر مشترک میان افراد جامعه امر بسیار مهمی است، فرهنگ بهترین گزینه برای ایجاد این بستر مشترک است. هیچ پیوندی در جامعه بدون بستر فرهنگی مشترک ایجاد نخواهد شد.

این بستر فرهنگی می‌تواند تاریخ و یا هنر باشد و همچنین ریاضی، باید تاکید کنم که منظورم ریاضی در معنای اخص کلمه به شکل مفرد است و نه ریاضیات. ریاضی جزئی از فرهنگ است و جدا از فرهنگ عمومی نیست. فرهنگِ ریاضی شرایط گردهمایی دانشمندان و احترام به آنها و استادان را فراهم می‌کند و موجب می‌شود که بنیان نهادهای علمی برای ادامه‌ استوارتر شوند و همچنین تضمین بودجه برای آموزش را فراهم می‌کند.

برای من بسیار مهم است که بخشی از فعالیت حرفه‌ای خود را به این کار اختصاص دهم. من مصر هستم که فرهنگِ ریاضی را عمومی کنم. باید فرزندانمان را از کودکی در این فرهنگ پرورش بدهیم به گونه‌ای که نسبت به ریاضی احساس بیگانگی نداشته باشند و با علاقه به مطالعه‌ی ریاضی بپردازند. به عنوان مثال من با برپایی سلسله جلسات منظم بین موسسه‌ی تحقیقاتی‌ام، یعنی مؤسسه‌ی مطالعات علمی پیشرفته و دانش‌آموزان مدارسی که در همسایگی ما قرار دارند، این هدف را دنبال می‌کنم. در مؤسسه دیگرم یعنی دانشگاه لیون۱ نیز، به شدت درگیر پیگیری این هدف هستم، در این موسسه به دنبال ایجاد پیوند با انجمن‌های کارآفرینی محلی، به ویژه از طریق مسائل الگوریتمی هستیم. همچنین در انجمنی دیگر برای ارتقای اشتغال زنان جوان در علم و فناوری به‌ ویژه و از طریق فرهنگ مشارکت دارم. نهایتا باید تاکید کنم که علم باید دموکراتیزه و وارد فضای عمومی شود. همین چند شب پیش در یک سینما، بحثی داشتیم درباره‌ی یک موضوع فنآورانه، اگرچه این مباحثه بیشتر به مقایسه‌ی انرژی هسته‌ای با فناوری‌های مختلف مرتبط بود تا ریاضی اما بحث‌های کلان اجتماعی و فنآوری همزمان ریاضیاتی نیز هستند. یکی از نتایج مهم این گفت‌وگو این بود که ما نمی‌توانیم مسائل فنی و فنآورانه را به درستی درک کنیم، اگر همزمان به مسائل فرهنگی و سیاسی توجه نکنیم. این امر برای آینده‌ی علم و برای آینده‌ی جامعه بسیار مهم است.

– ف.ه: ضمن ابراز تاسف نسبت به رنجی که قربانیان در تمام دانشگاه‌های ایران و همچنین دانش‌آموزان دبیرستان‌ها متحمل می‌شوند، چرا در فرانسه علی‌رغم دو ماه تلاش و حمایت بسیاری از دانشمندان بنام از جمله خود شما، موفق به بسیج دنیای علمی علیه سرکوب دانشجویی در ایران نشدیم؟ جوانانی که به صورت مسالمت‌آمیز تظاهرات می‌کنند و بیش از پنج هفته است که با زندان و مرگ روبرو هستند.

س.و: احساس جهانی بودن و همبستگی بین‌المللی در فرانسه به همان اندازه قوی است که در میان محققین جاهای دیگر، اما این نیز درست است که در بستر جامعه فرانسه حساسیت ویژه‌ای نسبت به این مسائل وجود دارد، نهادهای فرانسوی از بسیاری جهات پیچیده‌تر هستند، ساختارهای اداری پیچیده هستند، پیوندهای بین دنیای علم و جهان سیاسی به ویژه در پانزده سال گذشته به شدت تقابلی بوده است. نظارت‌های متعدد، دخالت نهادها، مباحثات و چالش‌های دائمی، همه این‌ها جهان علمی و همچنین فضای دانشگاه‌های فرانسه را تا حدود زیادی فرسوده کرده است. من همچنین به تجربه می‌دانم که آوردن یک بحث سیاسی به دنیای دانشگاهی فرانسه بدون اینکه بی‌اعتمادی یا انفعال را برانگیزد چقدر دشوار است. اما وظیفه ما این است که هر بار و بی‌وقفه ایستادگی کنیم و این موضوعات را مطرح کنیم. به ویژه در لحظه‌ی کنونی که جنبش بزرگ «زن – زندگی – آزادی.» در ایران در جریان است، جنبشی که همسو و متاثر از مسائل حاد حقوق بشری است.

– ف.ه: پیام شما برای دانشجویان ایرانی و استادان حامی آنها چیست؟ اساتید ایرانی در همبستگی با دانشجویان خطرات زیادی را به جان خریده‌اند، آنها روی جوامع مدنی جهان آزاد و به ویژه روی دنیای علمی و دانشگاهی فرانسه حساب می‌کنند.

– س.و: چنین شرایطی در همه جای دنیا وجود دارد، هر گاه که در دنیا مسائل حقوق بشری پیش می‌آید، دانشگاهیانی هستند که بلند می‌شوند و صدای همگان می‌شوند و مشکلات را افشا می‌کنند و گاهی هم بهای سنگینی می‌پردازند. خود من یکی از حامیان بسیار متعهد همکار ریاضیدان ترک‌تبارم «تونا آلتینل» بودم و هستم. او در دانشگاه لیون تدریس می‌کرد و به دلیل شرکت در جلسات اعتراضی حمایت از حقوق کردها، به طور خودسرانه در ترکیه زندانی شد. تنها جرمش این بود که در آن سر دنیا و در فرانسه اعتراض کردها را همراهی کرده بود و همین برای دولت اقتدارگرای ترکیه کافی بود تا زندگی او را زیر و رو کند. تا آنجا که به ایران و سنت بزرگ فکری ایران مربوط می‌شود، بدیهی است که استادان و معلمان در برابر چنین رخدادهایی احساس  مسئولیت می‌کنند و در عین حال آنها می‌دانند که با رساندن صدای اعتراضات -به ویژه امروز و در موقعیت حاد کنونی- خطرات عظیمی را در مورد آینده کاری‌شان به جان خواهند خرید و می‌دانند که بابت هیچ یک از این کنشگری‌ها هدیه‌ای دریافت نخواهند کرد. به هر روی بر ماست که با رخداد کنونی که در ایران شاهد هستیم همراهی کنیم و کسانی مثل من و شما باید تمام توانمان را بگذاریم که از این جنبش حمایت کنیم. به نظر من اعتراضات کنونی خیلی با اعترضات ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) متفاوت است. امروز به نظر من با یک حرکت انقلابی روبرو هستیم. اینکه آیا این انقلاب به ثمر خواهد نشست یا نه مساله‌ی دیگری است، اما باید از آن حمایت کرد. این یک مسئولیت تاریخی است و در این زمان‌های تاریخی حساس هر کسی باید در مقابل وجدان خودش قرار بگیرد و باید با جدیت از خودش مایه بگذارد. وگرنه می‌توانیم عافیت‌طلبی پیشه کنیم و تا پایان عمر جوابگوی وجدانمان باشیم. تا آنجا که به دانشجویان ایران بر می‌گردد به آنها می‌گویم چشم دنیا به شما دوخته است و به حرکت شما بسیار امیدوارند.

– ف.ه: چگونه بدون بهانه دادن به رژیم خواستار پایان فوری سرکوب شویم بدون اینکه این «آقایان» مداخله‌ی خارجی را فریاد بزنند؟ چگونه می‌توان خواستار پایان دادن به سرکوبی شد که جوانان، یعنی آینده‌ی ایران را هدف قرار داده است‌؟ جای دانشجو در زندان نیست؛ چگونه می‌باید آزادی فوری و بدون قید و شرط آنها را درخواست کرد و به نتیجه رساند.

– س.و: نه جای دانشجویان در زندان است و نه جای معلمان و استادان. فرانسه یکی از کشورهایی است که منشور آزادی عمل و استقلال معلمان و استادان را در قانون اساسی قید کرده است.  معلمان و اساتید طبق قانون اساسی در مقابل هرگونه دخالت دولتی و فشار علیه آنها مصونیت دارند. در پاسخ به پرسش شما مبنی بر اینکه آیا ما به سرکوب دامن نخواهیم زد اگر فقط خواستار آزادی زندانی‌ها و متوقف کردن کشتار باشیم یا اینکه نهایتا خواستار تغییر رژیم شویم، به نظر من در حال حاضر ما هر چه بگوییم برای آنها فرقی نمی‌کند. امر بدیهی این است که برای رژیمِ کنونیِ حاکم به هیچ وجه راه نجاتی نیست. رژیمی که در طی ۱ سال گذشته خشن‌تر شده و متاسفانه فکر می‌کند فرار رو به جلو تنها راه نجاتش است. در نتیجه اینکه ما بگوییم به عنوان منتقد چیزی نگوییم که بهانه برای سرکوب به دست آنها ندهیم به واقع دیگر مهم نیست، برای اینکه هیچ کس دیگر گول نمی‌خورد و باور نمی‌کند که این رژیم ذره‌ای شفافیت و راستی در وجودش باشد. این را با توجه به اعمالی که دولت امروز از خود بروز می‌دهد و به همگان ثابت کرده است می‌گویم. یا این دولت توان این را دارد که به طور اساسی، با جدیت و بدون تعارف خودش و سیستم را سالم کند و تغییر بنیادی و واقعی در خودش ایجاد کند، یعنی برای اولین بار به آزادی‌های اساسی شهرواندان پایبند باشد و یا اینکه باید برود، تمام.

– ف.ه:  خیلی ممنون سدریک.

س.و: باید اضافه کنم هشت ماه پیش، در آغاز جنگ در اوکراین، تمام جهان شعار “Slava Ukraini” «زنده‌باد اوکراین» را یاد گرفتند. اینها کلماتی بودند که در سرتاسر جهان طنین‌انداز شدند. امروز دنیا یک شعار دیگر را تکرار می‌کند و من با تلفظ و لهجه‌ی بد آن را به زبان می‌آورم: زن – زندگی – آزادی. این لحظه از آن لحظات نادری است که یک شعارْ جهانی و بین‌المللی می‌شود و دنیا امیدوار است که این شعار بتواند مسیر را بر خود هموار کند و به بار بنشیند.

– ف.ه: و سرانجام سخنی با جوانان ایرانی:

امیدوارم این پیامِ امید، پیامی که بیش از هر چیز به قصد حمایت از شما جوانان ایرانی ارسال می‌شود، به شجاعت شما در این خیزش بیافزاید.

ما در بنیاد محسن هشترودی (مُها) هر لحظه، هر روز، هر شب در کنار شما هستیم و در این راه لحظه‌ای متوقف نمی‌شویم.

چرا که خدمت به جوانان این سرزمین تنها خواسته و وظیفه‌ای بود که محسن هشترودی بر دوش خود گذاشته بود.

او که زمانی گفته بود: «بزرگتر مهمان است… پیری که مهمان جوانی است…».

سدریک که خود بسیار جوان است دقیقا همین تعبیر را خطاب به شما که از او هم جوانتر هستید به زبان آورد.

سپاس فراوان سدریک.

 

[1]  Cédric Villani ریاضی‌دان فرانسوی و برنده‌ی جایزه‌ی فیلدز (۲۰۱۰) ویکی‌پدیا سدریک ویلانی

[2] سدریک ویلانی همیشه یک سنجاق سینه‌ی عنکبوت زیبا روی کتش نصب می‌کند و این سنجاق عنکبوت همیشه با اوست.


متن مصاحبه به زبان فرانسه

INTERVIEW WITH CEDRIC VILLANI_FULL TEXT_FR

S’abonner
Notification pour
guest
نام و نام خانوادگی
آدرس ایمیل

0 نظرات
Commentaires en ligne
Afficher tous les commentaires